مقدمه کتاب دیکشنری قهوه

Tuesday، ۲۷ Dey ۱۴۰۱

دیکشنری قهوه

الف تا ی قهوه

از کاشت و برشته کاری

تا دم آوری و مزه کردن

مقدمه

بنظر میرسد که برای عاشق قهوه شدن دو راه وجود دارد. یا از سن کم شروع به نوشیدن و با قهوه پس از گذشت زمان رابطه برقرار کردن و روز به روز بیشتر شیفته پخت و پتانسیل فرهنگی اون بشی ، یا اینکه هیچ علاقه ای به قهوه نداشته باشی و ناگهان یک فنجان قهوه که همه چیز رو عوض میکنه از راه برسه. پس از این اتفاق، زندگی با ناباوری و گیجی همراه میشه که با هیجان ادغام شده و بعد از اون فنجان دیگر هیچوقت به پشت سر نگاه نخواهی کرد.

سناریوی دوم با من جور در میاد. من تقریباً هیچ علاقه ای به قهوه نداشتم. شغل اول واقعی من نقاشی پرتره و اشیاء بود. مثل اکثر هنرمندها من هم شغل‌های دیگری در اوغات فراغت انجام میدادم. متوجه شدم که اشتیاق من اونجا نهفته شده بود. با همسرم ملاقات کردم و تصمیم گرفتیم که مدت کوتاهی مسافرت کنیم. بعد از شش ماه زندگی در هند، با ویزای کاری سر از ملبورن استرالیا در آوردیم.

در آن زمان اطلاع نداشتیم که ملبورن خونه پرطراوتی برای کافه های چشم نواز و به همان نسبت فرهنگ تاثیرگذار قهوه باشه. من در کافه ای در مرکز شهر شروع به کار کردم و مدتی نگذشت که بحث سر قهوه با افراد تعیین کننده این رشته را شروع کرده بودم. همینها بودن که این موضوع را واسم جدی کردن و صادقانه بگم که مقداری سردرگم بودم. مطمئنا واسم جالب بود که در چالش سخت "لاته آرت" به درجه استادی برسم، اما چرایی اینکه قهوه تا این اندازه پدیده پیچیده‌ای بود واسم کاملاً شفاف نبود. به هرحال شیفتگی من نسبت به قهوه امری عادی شده بود تا اینکه برای استراحت ناهار، رفتن به کافه ای به اسم بابا بودان بهم پیشنهاد شد. تعجب کردم، و بانویی که پاهاش رو روی زمین میکشید ازم پرسید که "آیا مایلم قهوه تک خاستگاه رو تجربه کنم؟ " او گفت که قهوه از کنیاست و طعم یادهای توت فرنگی و وانیل داره. صادقانه بگم آدم ایرادگیری بودم. من هیچ ذهنیتی نسبت به قهوه کنیا ( که چرا با بقیه قهوه ها تفاوت داره؟)و همچنین طعم یادها از قبل نداشتم، فکر میکردم درکش نمیکنم.

بعد وقتی که توی پیاده رو اسپرسوی کافه را مزه کردم..... نقطه ظهور اونجا بود. نمیتونستم باور کنم که این نوشیدنی کوچولو چقدر شگفت انگیز میتونه باشه. به سرعت نظرم راجع به قهوه و فرصتهاش عوض شد. نه تنها که طعم یادها رو درک کردم، همچنین یکی از فوق‌العاده ترین نوشیدنیهایی که تابحال مزه کرده بودم رو چشیدم. اگر بگم که از نوشیدن اون لذت بردم حقیقت کامل نیست. در حال دیوونه شدن بودم. چرا فقط من بودم که فهمیدم که اون قهوه میتونست به این شکل و مزه باشه؟ نه تنها من که همسرم هم همین حس رو داشت، همون لحظه بود که من و همسرم بلافاصله فهمیدیم که میخوایم توی صنعت قهوه فعالیت کنیم. روز بعد، کارم رو عوض کردم و شروع به دنبال کردن و فهم بی انتهای قهوه کردم. ما از زمانمون در ملبورن استفاده کردیم تا قبل از رفتن به خونه ، به دیدن برشته‌کارها و کافه ها بریم و در دوره هایی با قهرمانان باریستا شرکت کنیم.

بعد از برگشت به بریتانیا، یک شرکت برگزاری همایش تأسیس کردیم و به فروشگاهی جدید نقل مکان کردیم و توی دنیای پر رقابت قهوه شیرجه زدیم و شروع به همکاری با دانشمندها و مهندسین دستگاه اسپرسو کردیم و یادگیری و تحقیق راجع به قهوه رو ادامه دادیم.

برای من، قهوه ثابت کرده که تا چه اندازه میتونه جذاب، درگیرکننده و سودآور باشه. قهوه برای همه میتونه معانی متفاوتی داشته باشه. این نوشیدنی عجیب پُره از مزه، فریبندگی، تاریخ و داستانهایی بیشمار. با این لغتنامه، هیجان زده‌ام که با شما دنیای قهوه رو کشف کنم.

-- مکسوِل کولونا.دشوود